باسلام.خیلی وقته بود که پست نداده بودم! اما الان با یه سورپرایز اومدم!
بلاخره بعد از مدت ها تلاش انجمن خودم رو که آرزوم بود ساختم.
شاید دیگه این وبلاگ آپ نشه و تمرکزم رو رو انجمن بذارم.اینم آدرسش :پاتوق سنتــــــر اونجا منتظرتونم
اندیشه - خاطرهای از مخالفت آیتالله بهجت با تقاضای دیدار شهرام جزایری حجتالاسلام غلامی، از اعضای سابق دفتر حضرت آیتالله بهجت (ره) نقل کرده است: "روزی
شهرام جزایری، بر اساس ارتباطهایی که ایجاد کرده بود؛ از فرزند آیتالله
بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت
آیتالله بهجت رسید ایشان مخالفت کردند. شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی
به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم میرود تا وقتی که حضرت آقا از
نماز فارغ میشوند، از فرصت استفاده کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و
ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر میماند تا نماز تمام
شود و آقا از مسجد بیرون بیایند. حضرت آیتالله بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمیکردند. وقتی از مسجد خارج شدند...
۱) اینجا رو کلیک کنید
٢) پس از ورود به سایت؛ عبارت "click me to get trippy" رو کلیک کنید.
٣) ٣٠ ثانیه به مرکز شکل نگاه کنید. بعد به دستتون که روی موس هست نگاه کنید و دستتون رو تکون ندین.
حالا متوجه میشوید کسانی که مواد میزنند
چه حالی پیدا میکنند
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب
احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت
کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم ، تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد …
.حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با
خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من
خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من
دیگه هیچوقت زنده نباشم......................................
دوست دارید بدانید به نام سوسیس و کالباس ، چه می خوریم؟؟!
با اینکه سرانه مصرف سوسیس و کالباس در ایران در مقایسه با کشورهای اروپایی و توسعه یافته بسیار پایین تر است اما نباید ازکنار مصرف روزانه حدود 10 میلیون پرس غذا هایی که با این دو محصول آماده میشوند،ساده گذشت .روند طی شده نشان میدهد مصرف سوسیس و کلباس یا با انتقاداتی که معمولا منع مصرف و حذف کامل این دو محصول از سبد غذایی راهدف میگیرند،مواجه شده که نتیجه بخش نبوده و یا در بسیاری از موارد بی توجهی به مسائل تولید و مصرف را در بر داشته است.
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...پتو
هوا خیلی سرد بود. از بلندگو اعلام کردند جمع شوید جلوی تدارکات و پتو بگیرید. فرمانده گردان با صدای بلند گفت: «کی سردشه؟»
همه جواب دادند: «دشمن»
فرمانده گفت: «احسنت، احسنت. معلوم میشود هیچکدام سردتان نیست. بفرمایید بروید دنبال کارهایتان. پتویی نداریم که به شما بدهیم»
داد همه رفت به آسمان. البته شوخی بود.
خاطرات بیشتر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...آقای زورو (zorro)
جثه
ریزی داشت و مثل همه بسیجی ها خوش سیما بود و خوش مَشرَب. فقط یک
کمی بیشتر از بقیه شوخی میکرد. نه اینکه مایه تمسخر دیگران شود،
کهاصلاً این حرف ها توی جبهه معنا نداشت. سعی میکرد دل مؤمنان خدا
را شادکند.
از روزی که آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه تخریب
افتاد. لباس های نیروها که خاکی بود و در کنار ساکهای شان افتاده بود،
شبانه شسته میشد وصبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف
غذای بچهها هر دو، سه تا دسته، نیمههای شب خود به خود شسته میشد.
هر پوتینی که شببیرون از چادر میماند، صبح واکس خورده و برّاق
جلوی چادر قرار داشت...
او که از همه کوچکتر و شوختر بود، وقتی
این اتفاقات جالب را میدید، میخندید و میگفت:" بابا این کیه که
شب ها زورو بازی در میآره و لباس بچهها و ظرف غذا را میشوره؟"
و گاهی هم میگفت: "آقای زورو، لطف کنه و امشب لباس های منم بشوره وپوتین هام رو هم واکس بزنه."
بعد
از عملیات، وقتی "علی قزلباش" شهید شد، یکی از بچهها با گریه
گفت:" بچهها یادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره میکرد؟ زورو
خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگم."
خاطرات بیشتر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...منم محمود!
رئیس جمهور رئیس جمهور ها
رئیس جمهور بزرگ
رئیس جمهور دادگر
رئیس جمهور ایران!
رئیس جمهور غزه!
رئیس جمهور لبنان!
رئیس جمهور سوریه!
رئیس جمهور عراق!
افغانستان! فلسطین! کومور! برنه! توگو! نیکاراگوئا! ونزوئلا! نیجریه! آنگولا! برونئی! اوگاندا! بولیوی! گابون! مالی! هائیتی! اتیوپی! مالدیو! گینه! پرو! شیلی! و همه جاها
رئیس جمهور چهار گوشه جهان
در بارگاه نمایندگان ایران بر تخت شهریاری نشسته ام
خدای بزرگ دل های پاک مردم متعهد ایران را متوجه من کرد زیرا من اورا ارجمند و گرامی داشتم
ارتش بزرگ من به آرامی وارد تهران شد
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید
ریشه بیکاری را کندم و به بدبختی های آنان پایان بخشیدم
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند، مگر آنکه فتنه گر باشد!
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...پسرخاله زن عموی باجناق
یک
روز سید حسن حسینی از بچههای گردان رفته بود ته درهای برای ما یخ
بیاورد. موقع برگشتن، عراقیها پیش پای او را با خمپاره هدف گرفتن، همه
سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، بغض گلوی ما را گرفت بدون
شک شهید شده بود. آماده میشدیم برویم پائین که حسن بلند شد و لباسهایش را
تکاند، پرسیدیم: «حسن چه شد؟»
گفت: «با حضرت عزرائیل آشنا در آمدیم،
پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود. خیلی شرمنده شد، فکر
نمیکرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم. هرطور بود مرا نگه
میداشت!»
خاطرات زیبا و جالب بیشتر در ادامه مطلب
دو تا از بچههای گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند وهای های میخندیدند. گفتم: «این کیه؟»
گفتند: «عراقی»
گفتم: «چطوری اسیرش کردید؟» میخندیدند.
گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجیها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود!»
اینطوری لو رفته بود. بچهها هنوز میخندیدند.
خاطرات زیبای دیگر در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...این لینک باکس یکی از بهترین لینک باکس هاییه که تاحالا دیدم پیشنهاد میکنم وبمسترهای عزیز عضو بشن.